فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا فرشته کوچولوی مامان و بابا آندیا ، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 26 روز سن داره

❤ آنـــــــدیا فرشـــــته کوچک مـــــن ❤

پاییز طلایی ما....

سلام و هزار تا سلام به دخمل ناز مامان...فرشته کوچولوی خودم:   دیروز جمعه بود و با اینکه پاییز بود ، اما هوا عالی بود .منم یهویی هوس کردم از این پاییز خوشگل و  خوشرنگ با دخملیم توی یه پارک با یه عالمه درخت و برگهای پاییزی عکس بگیرم... دوربین و برداشتم و طبق روال قبل من و تو و خاله فرزانه و نونی (البته به زبان شیرین آندیایی )یعنی  همون نیلوفر و نگین راهی پارک ملت شدیم...   واااااای که چقدر همه جا زیبا و خوشرنگ شده و بود..  تو هم مثل همیشه شدی سوژه مورد نظر عکسهای من و........... باید ببینی این عکس های دخملی منو..... پس بیا دن...
24 آبان 1393

بدون بهانه برایت مینویسم....

چقدر خوبه آدم یهویی بدون هیچ بهونه ایی هوس کنه واسه دخملش بنویسه... نه سلامی نه علیکی ...یهو بزنه توی وبلاگ و بنویسه و بنویسه..تا یه روز دخترش بخونه و بدونه چه مامان عاشقی داشته...... اونم یه موقعی که فرشته کوچولوش آروم جلوش خوابه و مامانش هم داره با صدای نفس های  دخملیش عشق میکنه...حال میکنه..... تازه اونم توی ظهر سرد پاییزی ......که توی خونه آدم از همه جا گرم و نرمتره.... همیشه یه بهونه ایی واسه نوشتن جور میکنم و میام وبلاگ تو آپ میکنم اما امروز سرزده اومدم یه گپی باهات بزنم و برم...... این روزا اونقدر شیرین شدی که دارم مرض قند میگیرم از دستت... حسابی خانوم شدی و من و بابایی هی نگات می...
17 آبان 1393
1